این مقاله را از زبان Jeremy Hunter یک سفرنامه نویس و جهانگرد می خوانیم:
اتیوپی مثل هیچ کشور دیگر آفریقایی نیست. این کشور با مساحتی تقریبا پنج برابر بریتانیا، دارای پستی و بلندی از سطح ۱۲۰متری پایینتر از سطح دریا تا ارتفاع ۴۵۰۰ متری بالاتر از آن است.
کشوری که در آن از ۱۰۰۰ کیلومتری که رانندگی می کنید فقط ۶۰ کیلومتر آن روی آسفالت است، جایی که نوشیدن قهوه در آن به آداب و رسوم طولانی و تبرکی تبدیل شده، جایی که امکان ریزش بارانهای سیلآسا از آسمانی سیاه و تیره وجود دارد و همین بارش زیاد و غیرقابل انتظار جادهها را تبدیل به رودخانه میکند و دامنهی کوهها را سرسبز کردهاست که برخلاف تصور همه ( یا حداقل بیشتر افراد ) از اتیوپی به عنوان کشوری قحطی زده و خشک است؛ جایی که هر نقطه از آن پای بگذارید، بچه های قد و نیمقدی را می بینید که همیشه تیشرت های وین رونی به تن کرده و بازی می کنند.
این کشور همچنین دارای ساعت و تقویم مخصوص به خودش است و این یعنی دو سیکل ۱۲ ساعته در هر شبانه روز دارند و ساعت ۷ صبح به وقت گرینویچ مساوی با ساعت ۱ صبح اتیوپی است و تقویم اتیوپی هم ۷ سال از تقویم میلادی عقبتر است و سال نو در آنجا از ۱۱ سپتامبر شروع می شود.
دریاچهی Tana و Tis Isat: منظره ای حیرت انگیز
خورشید به سرعت روی دریاچهی آرام تانا، زادگاه رود نیل طلوع می کند و رودخانه که در اینجا عرض ۵۰متری دارد درست چند کیلومتر جلوتر به آبشاری بزرگ و زیبا با ۴۰۰متر عرض میرسد که در دل درهای عمیق میریزد.
با تماشای Tis Isat – یا همان آبشار رود نیل – متوجه نقش مهمی که این رود از هزاران سال قبل در حاصلخیزی دره نیل و ظهور تمدن مصر باستان داشته میشویم.
سیاح قرن ۱۸، جیمز بروس اولین اروپایی که تیس ایسات را دید آن را در کتابش اینطور وصف می کند:
منظرهای باشکوه که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود و من را بهت زده از خود، غافل از جایی که بودم کرد!
از زمان جیمز بروس، اقلیم اینجا دستخوش تغییرات زیادی شده است و سطح آب و میزان بارش باران کمتر شده است. با این حال میتوان مطمئن بود که منظره نیل همچنان شگفتانگیز است.
دریاچهی تانا همچنین به خاطر جزایر مقدس خود معروف است که عملا تا سال ۱۹۳۰ کشف نشده بودند. با اجارهی قایق و بعد از آنکه آبشار خیستان کرد می توانید به یکی از این جزیره ها در شبه جزیرهی Zege بروید. فقط تعدادی از این صومعه سراها به زنان اجازهی ورود میدهند.
از قایق که پیاده شویم تا صومعهسرای Ura Kidane Meret که مربوط به قرن ۱۴ام است نیم ساعت باید از میان شاخ و برگهای ضخیم و تر سربالایی پیادهروی کرد. در مسیر ناهموار اینجا که از دل جنگلی انبوه می گذرد تنها صدایی که شنیده میشود صدای بی وقفهی جیرجیرکها است. در اینجا پرندگان استوایی به وفور دیده میشوند و خیلی سریع یک جفت مرغ شاختوک اتیوپیایی باشکوه جلو راهتان سبز می شوند.
کلیسای اینجا مدور است و از بیرون چنگی به دل نمی زند اما در داخل آن مجموعهی فولالعادهای از تمثالها و تندیسهایی است ( بعضیها با ارتفاع ۳ متر) که بیانگر تفسیر خیالی خارقالعادهی هنرمندان از زندگی در عصر گوتیک قرون وسطایی است. در میان شلوغی اینجا راهبان به دقت مراقب اوضاع هستند تا مطمئن شوند که گنجینه های کلیسا به غارت نمیروند یا تخریب نمیشوند.
,nder: قلعهی آفریقایی
با دیدن بدنهی فرسوده و زنگ زدهی تانکهای روسی فهمیدیم که ۳۰ دقیقه بیشتر تا ,nder راه نیست. این تانک ها آثار حمایت شوروی سابق از کمیته نیروهای مسلح حاکم بر اتیوپی که به Derg شناخته میشود در دههی ۷۰ میلادی است.
در امتداد جاده که پیش می رفتیم، از کنار تقریبا ۱۰۰۰ روستایی گذشتیم (هیچ گردشگر دیگری در آنجا نبود) که همراه خر و قاطرهای زیادی بودند که برروی تکتک آنها هرچیزی که بتوان تصور کرد بار زده شده بود. بعضی ها بز زندهای را روی شانه هایشان حمل می کرند و بعضی هم زیر هردو بغلشان مرغ می بردند! آن روز، روز بازارشان بود!
راهنمای سفر ما طارق، می گفت آن روستاییها هر هفته حدود ۴۰ تا ۵۰ کیلومتر راه را برای رفتن به بازار طی می کنند و این تنها فرصت آنّها برای کسب درآمد هفتگی است.
قلعهی گاندر در سال ۱۶۳۵ میلادی به دستور شاه فاسیلیداس بنا شده و به مدت ۲۵۰ سال پایتخت امپراطوری اتیوپی بوده است. امروزه این قلعه شبیه یک شهر نسبتا خرابه و پر از گرد و خاک است که به دلیل قرارگرفتن در ارتفاع ۲۴۰۰ متری در حاشیهی کوههای Simien اغلب در دل ابرها قرار دارد.
با اینکه گردوخاک اینجا را گرفته باشد، اما در اینجا قلعههای بیشتری در هر کیلومتر مربع آن نسبت به هرجای دیگر در جهان وجود دارد. بهترین این قلعهها، قلعهی فاسیلیداس است که بیشتر شبیه قلعههای اسکاتلندیست تا گاندرهای اتیوپی!
روز بعد، وقتی از تراس هتل نگاهی به اطراف می کردم، مه صبحگاهی تمام درهی زیر پا را گرفته بود و از دل آن برج و باروهای قلعهی فاسیلیداس بیرون زده بود.
کوههای Simien: اوج زیبایی
امروزه تقریبا ۳۰ سال می شود که پارک ملی کوههای سیمین اتیوپی به عنوان منطقهی میراث طبیعی یونسکو شناخته شده اند. در سال ۱۹۲۵ میلادی جهانگرد شجاع روزیتا فربس این کوهها را به عنوان “حیرت انگیزترین چشم انداز در تمام منطقه حبشه” توصیف کرد. توپوگرافی این کوهها قابل مقایسه با هیچ رشته کوه دیگری در آفریقا نیست.
با ورود به پارک ۳ راهنمای محلی در اختیار ما قرارداده شد که هرکدام یک تفنگ داشتند. هیچ وقت نفهمیدم که آنها می خواستند در برابر چه چیزی از ما محافظت کنند اما اتیوپیاییها به اسلحه و تفنگها احترام می گذارند و آنها را نشانی از مردانگی می دانند.
ما به همراه اسکورت مسلحمان چندین کیلومتر را در دامنهی کوهی به ارتفاع ۳۵۰۰ متر پیادهروی کردیم. مراتع کوهستانیای که از گلهای مینا پوشیده شده بودند. همینطور که پیاده می رفتیم دامنه کوه به فلات وسیع و مسطحی متصل شد که مسیرهای متعددی که به صورت طبیعی در اثر پیادهروی و حرکت دستههای محلیها ایجاد شده بود در آن دیده میشد.
همینطور که به سمت لبه پرتگاهی که حدود ۲۵۰۰متر را پایین خود داشت میرفتیم، ابرها صدها متر پایینتر از ما بودند و آن پایین رودخانه Tekeze مثل رشتهای از نقرهی درخشان جاری بود. حتی در این ارتفاع هم تعداد زیادی از احشام در کل دامنه این کوهستانهای زیبا دیده میشدند. گاو و گوسفند و بز و باقی حیوانات اینجا از مرغوبترین چمن ها تغذیه می کنند.
ناگهان چندین بچه از دل مه بیرون آمدند و فریادکنان درخواست کمک میکردند و امیدوار بودند که چند سکه یا یک مداد کف دستشان گذاشته شود. ۸۵٪ جمعیت کشور بی سواد یا کم سواد هستند که در مناطق روستایی زندگی میکنند.
Lalibela: منطقه ای کاملا مذهبی
در اتیوپی، جالبترین کلیساها و غارها اغلب در ارتفاعات بالای ۳۰۰۰متری یافت می شوند که رسیدن به آنها نیازمند پیادهروی زیاد سربالایی است. بالای لالیبلا صومعهسرای آشتان مریم قراردارد که از این قاعده مستثنی نیست و برای رسیدن به آن باید به ارتفاع ۳۱۵۰ متری رفت.
هرچه بالاتر برویم، مسیر تنگ و باریکتر می شود و تخته سنگهای بیشتری بر سر راه قرار می گیرند. به آخر مسیر که رسیدیم، قاطرها هم دیگر توان تحمل وزن پشتشان را نداشتند برای همین ما پیاده شدیم تا ۳۰۰ متر آخر را خودمان برویم.
اما وقتی که به بالا رسیدیم متوجه شدیم که واقعا ارزشش را داشت. درههای سرسبز که روستاهای مختلف را در دل خود جا داده بودند همه از این بالا معلوم هستند. آنجا تازه میشد فهمید که چرا قدیسهای ساکن این صومعهسراها میگویند که این بالا “ به خدا و بهشت نزدیکتر هستند”.
از اینجا لالیبلا هم دیده می شد که روز قبل در آن هزاران زائر در محوطه کلیسای مریم برای جشن گرفتن Kiddus Yohannes یا همان اولین روز سال نو با شور مذهبی و اشتیاق جمع شده بودند. این روز برای مردم اتیوپی بسیار مهم است چرا که اولین روز از هزارهی جدیدشان است. اتیوپی تنها کشور در جهان است که از تقویم جولیان پیروی می کند و هفت سال و هشت ماه از سایر مسیحیان در جهان عقب است.
البته این جشنها به صدههای جدید محدود نمی شود. مسیحیان اینجا در ۸۰۰ سال گذشته مشغول عبادت و شادی کردن در ۱۱ کلیسای خارق العادهی اینجا بوده اند که در دل سنگ ساخته شده اند. همینطور که بین ساختمانهای بزرگ و یکپارچه ساخته شده از سنگ در اینجا راه میرفتم و در دل مسیرهای تودرتوی پوشیده شده از خزه و تونلهایی که آنها را به هم متصل کرده بودند، احساس این را داشتم که در تونل زمان زیرزمینی هستم.
Aksum: سرزمین روحانی اتیوپی
صبح آن روز به نظر میرسید که من تنها بازدیدکننده از مجموعه کلیسای جامع مریم مقدس هستم. با اینکه این مکان، مقدسترین جا در مقدسترین شهر اتیوپی بود که دربرگیرندهی تابوت عهد حاوی دو لوح سنگی که ده فرمان حضرت موسی برآن نوشته شده است، فقط من و کشیش در آنجا بودیم. کشیش پیشنهاد داد تا بعضی از داراییها و گنجینههای باارزش کلیسا را به من نشان دهد که صیلبهای باارزش و تاجهای طلاکاری شده بودند که در مخزنی نگهداری میشدند.
اینجا هیچ نیروی امنیتی که از این گنجینه محافظ کند نبود و فقط یک کشیش با لباس سادهی خود مراقب آنها بود! در حیاط این کلیسای مردانه من راهبان را دیدم که در رداهای سنتی سفید خود با کلاههای پشمی آبی که بر سر داشتند به آرامی در محیط راه می رفتند درحالی که صورتهایشان را به آرامی به دیوار فشار میدادند و انگشتانشان را به سطح دیوار می کشیدند انگار که روح مقدس از این دیوارها ممکن است به بدن آنها منتقل شود.
دیگران به آرامی در حالی که روی نیمکتها نشسته بودند به خلسه فروررفته بودند و عدهای هم چمنهای حیاط را جمع کرده بودند تا روی زمین پخش کنند که مراسم معنوی روزانهای است که به منظور جذب تازگی و عطر طبیعت انجام می شود.
اینجا هیچ گردشگر دیگری غیر از من نبود!
همهی ستونها، سنگ قبرها و قطعههای بزرگ گرانیتی آکسوم که قدمتی ۱۷۰۰ سالع دارند به همراه درها و پنجرهها از قطعه سنگهای بزرگ حجاری شده و به این مکان آورده شدهاند. بزرگترین قطعه ۵۱۷ تن وزن دارد و از معدنی در فاصلهی ۴کیلومتری به اینجا آورده شده است.
در سال ۱۹۳۷، وقتی که ایتالیاییها اتیوپی را اشغال کرده بودند، به دستور موسولینی دومین ستون بزرگ آکسوم به ایتالیا برده شد تا در میدانی در رم کار گذاشته شود. بعد از سالها مذاکره این ستون به تازگی به اتیوپی بازگشت داده شده است. در آنجا این قطعه را دیدم که زیر سایبانی در مکانی امن نگهداری میشد و در انتظار جای گذاری مجدد بود. برنامه برای جای گذاری آن برای سال ۲۰۰۸ به عنوان بخشی از جشن هزارهی جدید بود. سمبلی غنی از کشوری تاریخی که چشم به آیندهای غنیتر دوخته است.
برای خرید پرواز از فلایتیو کمک بگیرید و به ما به عنوان بزرگترین فروشنده پرواز خارجی در کشور اعتماد کنید.