مردم اغلب فکر میکنند همانطور که ایتالیاییها همان رومیهای باستان هستند، ایسلندیها هم همان وایکینگهای قدیم هستند. وایکینگها بهشدت سرسخت بودند، به دشواریها میخندیدند، توانایی تحمل دردهای مفرط را داشتند و به قلب دشمنشان حمله میکردند. ایسلندیها؟ هرگز!
ایسلندیها وایکینگ نیستند. هیچوقت نبودهاند!
طبق یک سند که در نمایشگاه دائمی با عنوان 871±2 در موزهی شهر ریکاویک (Reykjavik) پایتخت ایسلند وجود دارد، ایسلندیها اکثراً از نسل کشاورزهای نروژی هستند که میخواستند از وایکینگها دور باشند و در آرامش کشاورزی و دامپروری کنند و خلاصه زندگی بگذارنند.
Jesse Byock نویسندهی کتاب “ایسلند در عصر وایکینگّها” و استاد دانشگاههای UCLA و ایسلند میگوید:
” ایسلندیها هیچوقت خودشان را به دنیای وایکینگها وصل نکردهاند و همیشه ایسلندی بودند و این چیز خیلی خوبی است؛ اما نسل جوان آنها به شدت در مورد وایکینگها مشتاقاند و به سختی تلاش میکنند نشان دهند که میتوانند مثل وایکینگها غذاهای عجیبوغریب بخورند. “
حالا میپرسید چه غذاهایی؟!
غذاهایی مثل شکمبهی گوسفند بلغاری (shkembe)، مغز گوسفند (این یک مورد برای ایرانیها عجیب نیست)، سوپ دم گاو، ماهی فاسد و غذاهای ترش و دودی شده و…!
نشان دادن منبع غذایی که مردم میخورند کاملاً تحسین شده و منطقی است اما آن ماهی فاسد شبیه هر چیزی هست جز غذا! به نظر فرهنگ غذای ایسلندی نه تنها عجیب بلکه تقریباً منحصربهفرد است. به علاوه با وجود اینکه خوردن غذاهای ارزانتر و اغلب قسمتهای نامتعارف حیوانات که اصلاً اشتهاآور نیستند در ایسلند رایج است، جالبتر این است که همهی رستورانهای اینجا به مهارت خود در خوب درستکردن آنها افتخار میکنند؛ ایسلندیها از افتضاح بودن غذای سنتیشان لذت میبرند و به نظر خوشحالاند!
مردم ایسلند همیشه این غذاها را خوردهاند – غذای معروف دیگرشان به نام hákarl که به شکل حبههای قند مکعبی هستند و در اصل گوشت کوسهی مانده است تقریباً در هر گوشه از شهر ریکاویک و هر اغذیهفروشی پیدا میشود. سرآشپز معروف آمریکایی Anthony Bourdain دربارهی این غذا میگوید: ” بدترین، بدمزهترین و چندشآورترین چیزی که تا به حال خوردهام! ” ,rdon Ramsay سرآشپز سرشناس بریتانیایی هم در زمان چشیدن این غذا در برنامهی تلویزیونی معروفش نتوانست آن را نگه دارد!
با این حال اما زمانی که صنعت گردشگری ایسلند در سال ۲۰۱۵ از کشاورزی و ماهیگیری آن جلو افتاد، نسل جوانتر این کشور بیشتر از قبل قیافهی وایکینگی – مورد علاقهی توریستها – را به خود گرفتهاند.
ولی طبق گفتههای Byock، تاریخچهی واقعی پشت این غذا و رابطهی ایسلندیهای مدرن با آن، خیلی بیشتر از ریشهای بلند وایکینگی و کلاهخودهای آنها جالب است.
وقتی که اولین اسکاندیناویاییها راه خود را در سال ۸۷۱ به سواحل ایسلند پیدا کردند، جزیرهای پر از درخت دیدند که به شدت مناسب زراعت بود؛ اما کمکم و با گذشت ۱۰۰ سال وقتی همچنان به ایسلند مهاجرت میکردند، متوجه شدند که آن جنگلها هیچوقت دیگر رشد نخواهند کرد! – جنگلهایی که برای ساخت و گرم کردن خانههایشان از بین رفته بود و حالا فقط گوسفندهایشان در آنها میچریدند. بدتر آن بود که بدون این درختها، خاک زمین شروع به فرسایش کرده بود و در نتیجه ذرهذره حاصلخیزی خود را از دست میداد.
دور بودن ایسلند از سرزمینهای اصلی اروپایی هم واردات غذا را تقریباً غیر ممکن میکرد و در نتیجه فرهنگ غذایی ایسلندی به وضعیتی شبیه به قحطی و گرسنگی مداوم دچار شده بود. همین شد که ایسلندیهای در شرف قحطیزدگی مجبور بودند تا با هرچیزی که شکار میکردند و قابل خوردن میدیدند سر کنند و به جای چوب از کود برای پختوپز و گرمایش استفاده کنند.
Jesse Byock جالب توصیف میکند:
” فرض کنید طوفان شده؛ یک نهنگ مرده و روی آب شناور میشود و کمکم لاشهاش به ساحل میرسد. در این وضعیت چندین تن گوشت گیرتان میآید. چکار میکنید؟ خب اول یکدیگر را میکشید تا ببینید این گوشت به چه کسی میرسد و بعد آن را با خود میبرید و تکههای درشت و بزرگش را داخل بشکههای مایعپنیر میاندازید و ذخیره میکنید! “
اجداد ایسلندیّها سرسخت بودند، درست! اما وایکینگ نبودند! کشاورزهای گشنهای بودند که فقط برای اینکه زنده بمانند هرکاری میکردند!
با اینکه ایسلندیها دیگر نهنگ به گلنشسته – یا به ایسلندی غذا به نام hvalreki – نمیخورند اما این دیدگاه سنتی آنها به غذا ریشهی hákarl همان کوسهی بدمزه است!
با اینکه گوشت کوسهی غولپیکر گرینلندی معمولاً برای انسانّها – به دلیل غلظت به شدت زیاد اوره در آن – سمی و خطرناک است، زمانی که چند روزی بماند (بخوانید بگندد!) به منبع سرشاری از پروتئین تبدیل میشود. قبلها گوشت کوسهها به صورت سنتی در گودالی لب ساحل میمانند ولی امروزه در مخازن پلاستیکی. سفرهماهی (دالماهی) و دیگر انوع کوسهها به یکاندازه سمی هستند و به همان اندازه وقتی تخمیر شده یا فاسد شوند قابل خوردن! و از آنجایی که فاسد هستند تاریخ مصرف هم ندارند!
از اینها که بگذریم، این روش و فرهنگ غذا خوردن قرنها برای ایسلند فرق بین مرگ و زندگی بوده است. توانایی ایسلندیها در کنارآمدن با مزههای به شدت حالبهمزن به خاطر بقا به همان اندازهی قدرت وایکینگها در تعامل با سفر و سختی جنگهای مکررشان برای حفظ سرزمینشان مهم بوده است.
با حدود ۲ میلیون گردشگر که هر سال به ایسلند سفر میکنند، رژیم غذایی مردم این کشور هم در ۳۰ سال گذشته تغییرات زیادی کرده و آنها بیشتر به پیتزاها، انواع پاستا و برگر گرایش پیدا کردهاند؛ اما با این همه ایسلند جامعهی کوچکی است که فقط حدود ۳۴۰۰۰۰ نفر جمعیت دارد و سنتهای آنها نه تنها یک جاذبه گردشگری محسوب میشود بلکه چیزیست که آنّها را به یکدیگر و به گذشتهشان پیوند میدهد.
هر سال کریسمس و هر Þorri (Thorri) – ماه ایسلندی که معادل شروع ژانویه تا شروع فوریه است – به غذاهای سنتی اختصاص داده شده است؛ که به غیر از ماهیهای مانده شامل کلهی گوسفند آبپز (svið)، گوشت برهی دودی (hangikjöt)، بافت چربی نهنگ آغشته به شیر ترش (súr hvalur) و چیزهای دیگر میشود.
شما در ایسلند چشمههای آبگرم زیادی مثل Blue La,on معروف و زمینهای یخی متعددی خواهید دید؛ اما هیچ کشور دیگری نیست که تاریخ، بقا و سیر تکاملی و توسعهاش به این اندازه با سفرهی غذایی آن گره خورده باشد.