صلیب بدون شک آشناترین نماد مسیحیت است؛ اما این تصویر در هیچ کجای جهان بهمانند ارمنستان، از نظر فرهنگی، حیاتی و مهم نیست. در ارمنستان هرکجا که قدم بگذارید، هزاران خاچکار یا چلیپاسنگ (سنگ صلیبی) هویت قدیمیترین کشور مسیحی دنیا را به نمایش گذاشته و نگاهی منحصربهفرد به هنر سیمای مذهبی و روحانی را بازتاب میکند.
برای رزرو بلیط هواپیمای ارمنستان به فلایتیو مراجعه کنید.
توماس کمپیس، یک راهب قرونوسطایی، چنین نظری در مورد صلیب داشت: «در صلیب، رستگاری نهفته است؛ در صلیب زندگی نهفته است؛ در صلیب مقابله با دشمنان ما نهفته است؛ در صلیب طعم شیرین بهشت نهفته است؛ در صلیب قدرت ذهن نهفته است؛ در صلیب شوق روح نهفته است؛ در صلیب نهایت پاکی نهفته است؛ در صلیب کمال تقدس نهفته است.»
با تمامی این تعاریف، جای تعجب باقی نمیماند که صلیب میتواند نمادی مهم از هویت و اتحاد ملی ارمنیها باشد. تغییر دین و آغاز مسیحیت در ارمنستان از قرن چهارم میلادی آغاز شد و با معرفی این آیین بهعنوان دین رسمی در سال ۳۰۱، عصر جدیدی از آگاهی ملی آغاز گشت. این درک سریع در ارمنستان بهعنوان یک هویت متمایز از زرتشتیان، بهواسطه عوامل متعددی در طول زمان به تثبیت رسیده است: ابداع الفبای ارمنی، زدودن معابد سابق کفر و حکمرانی گرگوری روشنگر بهعنوان اولین اسقف کلیسای ارمنی. گزینه آخر که حالا بهعنوان حافظ و نگهبان مقدس ارمنستان شناخته میشود، به این حرکت سرعت بخشید و در تلاش برای تمایز و تثبیت هویت ارمنی، دستور به ساخت اولین خاچکار را داد.
در همان نگاه اول، خاچکار شبیه به دیگر نمونهها از هنر مسیحیت، نظیر صلیب سلتیک اعظم، است. این نوع سنگتراشی، نقش و نگارهایی از گلها، گیاهان و اشکال هندسی را در خود جای داده و همچنین تابلویی از روایات مشهور انجیل است. این سنگها زیبا هستند، اما برای درک اینکه یک سنگ قرونوسطایی چگونه با روح و روان ارمنیها پیوند خورده، به آموزش پیکرشناسی نیاز است.
صلیب همواره نماد خیر و نیکی نبوده است؛ این نماد زمانی نشانگر ابتداییترین شکل از اعدام بود و در نظر همه منفور به شمار میرفت. بااینحال، رستاخیز مسیح و تعقیب مسیحیان اولیه ارمنی، تصویری پیروزمندانه و رهاییبخش به آن داد؛ نمادی از پیروزی بر جهان فانی.
در همین زمان، عبادت در کوهها رایج شد. کوهستان، بهعنوان مکانی مقدس و انجیلی، اشاره به سختیها، احترام و نزدیکی به خدا داشت. برای مثال، موسی از طریق بوته شعلهور در کوه سینا با خدا ارتباط برقرار کرد. برای ارمنیهای اولیه، هیچ راهی بهتر از این وجود نداشت که مدعی این میراث مسیحی جدید از طریق کوهستانها شوند. کوههایی که در سرزمین آنها فراوان بودند (قلمروی تاریخی ارمنستان شامل چندین کوه میشود که در انجیل به آنها اشاره شده است). بهتدریج، عبادت در کوهستان در قالب یک ستون سنگی تکامل یافت که برای راحتی بیشتر، در نزدیکی خانهها یا کلیساها نصب میشد.
زمانی که گرگوری روشنگر خاچکار را در رویا دید، به این باور رسید که این صلیب سنگی دارای قدرتِ تقدس فضای اطراف است. ازآنجاییکه تفکرات مذهبی و سکولار فینفسه در تضاد با یکدیگر بودند، صلیب به خاطر خاچکار، بهعنوان یک میانجی بین مسیحیت و کفر دیده شد. در عوض، استفاده از این نماد در کاربردهای متعدد مسیحی نظیر سنگقبر، تمثالهای برجسته مقدس، نظر قربانی و مراسم مقدس رواج یافت. درنتیجه، خاچکار به نمادی منحصربهفرد در قبرستانها، صومعهها، کلیساها، اقامتگاهها، کنار جادهها و نهایتا هرکجای دیگر در ارمنستان بدل شد.
از نگاه هنرمندانه، تراشیدن خلاقانه این سنگها نمادی از قدرت است. درواقع، در انجیل بارها به سنگ و صخره اشاره شده است. مسیح، در سخنرانی مشهور خود میگوید: «سنگی که سازندگان از استفاده از آن سرباز زدند، در طاق بنا جای گرفت.» یا در جایی دیگر میگوید: «من کلیسای خود را بر روی این سنگ بنا میکنم.» چنین تصور قدرتمندی برای حیات کلیسای ارمنی ضروری بود؛ ویژگیهایی چون مقاومت و پایداری و ایمان محکم بهواسطه تجسم سهبعدی فیزیکی از چلیپاسنگ محقق شدند. قطعا عملگرایی نقشی مهم در این بازی ایفا میکرد. ارمنستان با رشتهکوههای بزرگ و آتشفشانهای خاموش، مشکلی در تامین سنگ و خاکستر برای اهداف ساختمانسازی نداشت. در منطقهای که مستعد زمینلرزههای فراوان است، سازههای ساخت دست بشر باید محکم بنا شوند. سنگ بهعنوان مادهای برای بیان معنویت، نقشی ابدی و نامحدود در یک آینده غیرقابلپیشبینی ایفا میکرد.
اما این ماده، صرفنظر از اهمیت آن، بدون هنر دست انسان هیچ بود. در ارمنستان، هرکسی با عقاید مذهبی و اخلاقی میتوانست یک خاچکار داشته باشد. بهعلاوه، خاچکارها به دلایل اجتماعی، معنوی یا شخصی، از زراعت در یک باغ گرفته تا پیروزی در جنگ، مورد استفاده قرار میگرفتند. برخی از آنها وقف روحانیون میشدند، اما همه آنها بهعنوان منبعی از فخر و غرور برای هنرمندان، نگهبانان، کشور، کلیسا و درنهایت خدا بودند.
امروزه این سنت ادامه دارد. صنعتگران و هنرمندان با چکش و قلم دست به خلق طرحهای ظریف و منحصربهفرد بر روی سنگ میزنند. بسیاری از این هنرمندان و استادکاران نظیر وارزاد هامبارتسومیان، راه پدران خود را ادامه میدهند. آنها میگویند: «این کاری است که مردمان ما برای مدت ۲ هزار سال مشغول آن هستند.» درواقع خاچکارهای مدرن نمادهای سنتی سنگهای قدیمی نظیر خورشید، صلیب و چرخ ابدیت را در خود دارند. دیگر سنگها روحانیون و اشکال انجیلی نظیر فاخته و درخت انگور را به تصویر میکشند. درحالیکه شباهتهای فراوانی در این سنگها وجود دارد، نمیتوان دو خاچکار کاملا شبیه به هم را پیدا کرد. همین موضوع به خاص بودن آنها میافزاید. هامبارتسومیان معتقد است: «خاچکار نوعی عبادت است، خاچکار فداکاری کردن است، خاچکار نماد اجداد ما و هویت ماست.»
خاچکار که همچنان گذشته و حال را به هم پیوند میدهد، به نگهبانی و مراقبت از قدیمیترین کشور مسیحی دنیا ادامه داده و این هنر منحصربهفرد را به هویت واقعی ارمنیها تبدیل کرده است.